مقالات
صفحه نخست / مقالات صنایع دستی / مقالات /  هنر دوره ی ایران باستان

هنر دوره ی ایران باستان

مقدمه :

براي هركس كه بخواهد تمدن هنر باستان ايران را مورد تحقيق قرار دهد ، متنهاي پر اهميتي وجود دارد كه سبب نياز عملي به هنر در مورد هر دوره اي انواع بسيار آمده است . كه در تمدن هاي مختلف اين هنرها شامل : معماري ، سفالگري ، نقش برجسته ، نقاشي و خط مي باشد . اين گونه هنر ، طرز تفكر ، آداب و رسوم و ارتباط و همبستگي و گاه اختلاف و تضادهاي را در اين تمدن ها بيان مي كند و شايد بگويم مبين هود هنرها يك ارتباط وجود دارد . همانطور كه معماري همراه با نگارگري تندگيري ارتباط دارد . هنرها تا اندازه ي هم فعاليتهاي انسان را در بر مي گيرد حال اگر هنر ايران باستان را مورد بررسي قرار دهيد و ارتباط بين هنر ايران باستان با ساير تمدنهاي ديگر بپردازيم زمان بس طولاني نياز داريم .

چكيده :
همانطور كه تاريخ نويسان در كتاب هاي مختلف ياد كرده اند نام ايران را از فردي
مي گيرم كه بابل را اشغال نموده و دولت آشوري را تحت تصرف خود درآورده و يك دولت مستقل بنا نموده كه نام صحيح ان در گذشته پارس خوانده مي شود . كه امروز را فارس مي گويند با وجود اينكه هنر ايران يك هنر اصيل امپراطوري بود نه تنها از انديشه هاي هنري بومي خود استفاده مي كرده بلكه از انديشه هاي سرزمينهاي ديگر مثل : مصر . بابل استفاده مي نموده اند . تجارت ميان بين النهرين و ايران باستان مستلزم يافتن گذرگاه سخت و باريكي است اما از اين گذرگاه مي توان ارتباطي برقرار نمود و اما هنر هخامنشيان كه برگرفته از قوم كوروش كبير بود . داراي معماري بسيار باشكوه مثل تخت جمشيد با داشته سرستون نهاد و تالار آپادانا و تزئينات زيبا به چشم مي خورد كه پايتخت داريوش بزرگ بود .

اما در زمان اشكانيان كه هنري برگرفته از يونان در آن مشاهده مي شود . آثار دينور در نزديكي كرمانشاه چنان نزديك به معابد آتنا و ايميتس است كه بسياري از مجسمه و ستون و سرستونها به دست آمده است و همچنين سكه هاي اشكاني كه آثار يونان را مي بينم كه به آن لقب يونان دوست داده اند و در دوره مختلف به علت جنگهاي صورت گرفته از جمله جنگهاي كه در تمدن سيالك صورت گرفت . باعث تغييراتي در كاخ و ساختماهاي شده و تا امروزم دوره هاي مختلف به سركار آمده و در هنر آنان تغييراتي صورت گرفت و هر كدام از ديگر هنرچه در معماري و غيراقتباس كرده اند .



ايران باستان

سرزمين ايران باستان در مشرق بين النهرين قرار گرفته بود . اما خود تمدن بين النهرين يك تمدن بزرگ و داراي دولتهاي مختلف از جمله آشور ، اكر ، سومر ، بابل مي باشد با ساير ديگر تمدنهاي ديگر مثل تمدن مصر ، تمدن يونان كه هر كدام داراي تاريخ بسيار بزرگ و باشكوه دارند . حال اينكه ايران در كنار اين تمدنهاي بزرگ داراي يك ارتباط سياسي ، عملي ، فرهنگي و هنري مي باشد ، اين تمدنها به صورتهاي همديگر را تحت تأثير قرار مي دادند . كه اين تأثيرپذيري يا به صورت دوستي صلح جويانه يه به صورت جنگ بوده است . همان طور كه تاريخ نويسان در كتابهاي تاريخ مختلف ياد كرده اند ، نام ايران را از مردمي مي گيريم كه بابل را اشتغال نموده و دولت آشوري را تحت تصرف خود درآورده اند و يك دولت مستقل بنيان نموده و كه نام صحيح آن در گذشته پارس خوانده مي شود ولي امروز آن را فارس مي گويند .

جنسين در اين مورد مي گويد : مردمان پارس مردمي مدبر بودند امپراتور وسيع را تشكيل دادند كه يك سرزمين براي مبادله كالا مهاجرت قبايل مختلف كه آسيا در شمال ايران و در مشرق براي ورود هنديان بوده .

اقوامهايي كه مهاجرت مي كردند باعث مي شد كه قومها و يا آن سرزمين را تحت تأثير خود درآورده كه اين كوچ و هجوم باعث مي شد كه يك رابطه هنري و فرهنگي بين اين اقوامها به وجود آورد .

باز آقاي جنسن ذكر مي كند : پژوهنده امروزي تنها با بررسي اشياي كه از مردم همراه با جسد مردگان خود دفن مي كردند مي توان سرگذشت سرگدانيهايشان را پي جويي كرد . اين گونه آثار مكشوف كه از چوب و استخوان و فلز ساخته مي شده است معرف يك نوع هنر مشخص و قابل حمل است كه ما اصطلاحاً اين را دوره گردي از آن ياد مي كنيم . ابزارهاي تزئيني و جامها و كاسه ها كه اين اشياء در سراسر خطه هاي پهناور از سيبريه تا اروپايي مركزي و از ايران تا اسكانديناوي كشف شده است كه خصوصيات مشتركشان نه تنها شامل توده اي متراكم و چشم نواز طرحهاي تزييني است . بلكه به خصوصي عبارت است از مجموعه ي نقش پردازيهايي كه در اصطلاح ، شيوة نقوش جانوري خوانده شده است كه يكي از منابع اصلي اين تقمش جانوري ايران باستان بوده است . ( تاريخ هنر هـ.و حنين ص ۵۸ )

هنري سوكاسي در كتاب خود نوشته است : بررسيها نشان مي دهند كه بين النهرين كه نخستين ساكنش تركيبي از مردم فلات ايران و ساميان بوده اند . كه بعدها مردمي با نامهاي ديگر به آنان اضافه شدند كه از لحاظ فرهنگي و هنر از عم برگرفته اند و تحت تأثير متقابل بكار بردند و هم گسترش دارند .

باتوجه به بررسي هاي كه در اين زمينه صورت گرفته ، آثار تاريخي از لحاظ مقوشي كه روي سفالهايي كه در قسمت غرب اين سرزمين بدست آمده مثل يك جام منقوش زده شده كه ما اين نقش را در منبت كاري روي كاسه آشوري و تنديسهاي تل اسمري كه نقش جانوران تحت تأثير بين النهرين بوده است . با وجود اينكه هنر ايران يك هنر اصيل امپراتوري بوده ، نه تنها از انديشه هاي هنري بومي خود استفاده مي كرده بلكه از انديشه هاي سرزمينهاي ديگر مثل مصر ، بابل ، استفاده مي نموده اند . مي توان اشاره كرد به نقوش كه روي سفالهاي مارليك گيلان با ساير فلزات و وسايلي كه از لرستان بدست امده ات كه اقسام گوناگوني از سلاحها و لوازمها و مهار كردن دهنه زدن اسب ياد كرد كه در اينجا مهارت ايرانيان را به نمايش گذاشتند . نقش جانوراني به نمايش گذاشتند كه در نقش فلز در لرستان و ساير تمدن از جمله ساكنان استپهاي آسيا شباهتي به آثار مصر مفرقي لرستان ندارد . اما خواه اين آثار شباهت داشته باشد يا نداشته باشد ولي نشان مي دهد . كه طي اقامت در اين از مفرغه گري لرستان چيزهاي بيسار گرفتند . بين النهرين و ايران باستان م . ا . ل مالوان ص ۷ و ۸ گاهي در بعضي از تمدنها مثل تمدن بين النهرين از لحاظ جغرافيايي موجود در آنجا كمبود بعضي از مواد سنگي و فلزات در سومر كه يكي از دولتهاي آن بود احساس مي شد و براي برطرف كردن اين گونه احساس و دست يافتن به اين مواد باعث جنگ بين تمدنها صورت مي گرفت و شايد از طريق رفت و آمد سياسي اين نياز را برطرف مي كردند از جمله تمدني كه از اين گونه مواد غني بود . تمدن ايران باستان بود كه كه بهترين راه هاي تجاري و ارتباطي را در خود داشت و باعث ارتباط هنري بين تمدنها را برقرار مي كرد .



هنر هخامنشيان

مالووان در كتاب خود نوشته است : تجارت ميان بين النهرين و ايران باستان مستلزم يافتن گذرگاهايي سخت و باريك در ميان كوههاي بوده است . اما اين گذرگاه از بهترين گذرگاه ايام خود براي برقراري ارتباطات بود . بين النهرين و ايران باستان م . او ل مالووان ص ۸ هم جنين جنسن در مورد تمدن هنر هخامنشيان نوشته است : زماني كه براساس جنگ بين سرزمينهاي مختلف و باعث شد سرزمين نينوا از بين رفت و پارسيان كه يكي از دست نشاندگان ماد بود كه فرمانده اي اين قوم را كوروش كبير كه يكي از خاندان تمدنهاي هخامنشيان بود عهده گرفت نه تنها در كشورداري و سياست داري بلكه يك هنر سيار بزرگ در معماري و غيره به وجود آورد و پارسيان با وجود نبوغ فطريشان در سازش با محيط عقايد ديني خود را زرتشت قرار داد .

در حدود ۳۰۰۰۰ سال قبل از ميلاد ايرانيان از شمالي به امور ما قبل تاريخ راه يافته و در مسير اين راه هنرها منتشر گرديده است . به وسيله اين راه بود كه انتشار ظروف سفالي دوره ي نينوا بين عراق و ايران بوده است . به همين نحوه بخاطر سفال قرمز رنگي كه در نواحي مرسيان و تپه علي آباد در دوره اول و دوم سلسله پادشاهان باستان يعني ۲۸۰۰ سال قبل از ميلاد و بعد از آن يافت مي شده است به همين دليل كه يك ارتباط قابل توجهي بين هنرها و صنايع دستي شهرهاي تمدن سومر و شوش وجود داشته كه از انواع مهر و خانم ها استوانه اي شكل كه گاهي مشابه حك شده به نحوي شايسته قابل توجه است . بين النهرين در ايران باستان ( م . ا . ل مالوان ص ۱۰ ) يكي از بناهاي بزرگ و عظيم در اين تمدن تخت جمشيد و شكل تنه ستوني كشيده و شياردار و سرستون ها با شكل نيمه بون گاو با هنر هندي تزئين شده است . اين نقاشيهايي كه گاو شير براي تزئين ستونهاو سرستونها به كار رفته احتمالاً از آشور به وام گرفته است . و هم چنين كاشيهايي كه قسمتي از زندگي مرمان را به صورت برجسته بازگويي مي نمايد . آشكار از هنر بابل تأثيرپذيرفته است . برخي از بناهاي تخت جمشيد از جمله سنگ نوشته ها و سنگ نگاريهاي كه بوضوح هنر مصور را نشان مي دهد و هنر هخامنشيان كه مدت كوتاهي را گذراندن ولي هنري قومي محسوب مي باشد هنر آنان تركيبي بود از هنر اقوام گوناگون كه تابع پارسيان بودند .

كرشمين مي نويسد از همه گوشه هاي جهان طلا به سوي گنجينه هاي شاهنشاهي بوان بود عظمت مقبره باشكوه وي به منظور توليد اعجاب همه كساني بود كه از نقاط دور و نزديك براي تقديم هدايا يا اظهار اطلاعت بر انجام ادبي آمده بودند . معماري و تزئينات ان توأم مقياس قدرت نيرو جلال دربار وي بود . براساس اعتقادات هخامنشيان طوري بود كه بر هنر آنان تأثيرشديد گذاشت . پارسيان برخلاف يونانيان معبدي ساختند . بت نمي تراشيدن و صورت خدايان را نقش نمي كردند . به همين جهت هنر و معماري ايراني بسياري در هنر پيكر تراشي و معبد سازي يونانيان هست ديده مي شود .

اگر به معماري ايراني نگاه كنيم از آغاز تمدن شهرنشيني خود همواره به ساختن بناهاي كاملاً متشابه ، به هيچ نمي توان به تغيير در زمينه طرح و بنياد پرداخت ، بلكه من ساختماني پس از طي يك دوره ي ابتدايي مراحل تكامل خود را پشت سر گذاشته است .

اكبر تجويدي در متن خود اشاره مي كند در آغاز نواحي شمال و شمال غربي كشور ساختن با مهار سطح و در نواحي مركزي و جنوب غربي طاقهاي ضربي متدامل گشته است و بعدها به علت تأسيس پادشاه هخامنشي و اشكاني و ساساني و ايجاد ارتباط مداوم ميان مناطق كشور و از همه شهر آمون يك نيروي عظيم ملي كه قادر بوده است هرگونه مصالح ساختماني لازم را از دست دورترين نقاط جهان براي مركز پادشاهي تأمين نمايد در روزگار هخامنشيان بر طبق استناد كتبي ، تيرها و الوارهاي عظيم طاق كاخهاي تخت جمشيد را از كوهستان هاي پردرخت لبنان به كار بودن ستون در تالارهاي بزرگ ايران استفاده كرده است و مهمترين بنايي كه در ايران شناخته شده است تالار بزرگ .

ستون دار دژحسنلر واقع در جنوب درياچه ...

رضائيه است بعد از اين بنا به يك دخمه بر مي خوريم كه اين آثاربارزترين مدرك براي شناخت معماري چوبي ايران است[۱] . هر تسفلد مي گويد : توجه به سرستون هايي كه بر نماد دخمه بالا و همچنين بر روي مقبره مادي قبزقايان نموده شده است به يك ارتباط به اين دو آثار به وجود آمد كه نشان مي دهد كه تمدن ايران و تمدن يونان يك رابطه هنري بين باتوجه به خصوصيات بالا طاقهاي هلالي به موازات برپا كردن طاقهاي صاف و بر بنياد الوارهاي عظيم از همه جا بهتر در تخت جمشيد به چشم مي خورد . نمونه اين طاق ضربي را مي توان در روم باستان ديد ، كه تمدن ايران اين گونه طاق را از روم باستان تقليد نموده اند . در آثار هنر معماري هخامنشيان مشاهده مي شود . كمتر مراسم آيين از خود به جاي گذاشتن اما سرزمين خامنشيان داراي معماري باشكوه و با ابهت كي ميتوان از تالار آپادانا نام برد كه سالمترين بنايي است كه از آن زمان به جاي مانده و در آنجا مراسم نوروز به پا مي شود . كه ساخت بناي بدست داريوش صورت گرفت و توسط خشايار به پايان رسيد . اين بنا با تمام زيبايي خود ياد آورد خصوصيات هنري آشور صورت بيان مي كند . هخامنشيان به خاطر همسايگي با بين النهرين و ارتباطي كه با آن داشته تحت تأثير هنر آن تمدن قرار گرفت و يا با تمدن مصر ، وقتي پيكره هايي در خامنشي كار شد شبيه انچه بود كه در مصر ديده مي شود . با اين حال وجود عناصر و نفوذهاي ديگري از هر گوشه اين امپراطوري با‌ آنها تركيب شده و يك شيوه نوين و منحصر به فرد در تمدن ايران به وجود آمده .

جنسين در كتاب خود اشاره به اين مثل دارد كه : وقتي در كاخ تخت جمشيد ستون به مقياس بزرگ بيشتر به كار رفته كه تالار باري م آن جايگاه با سخت بسيار زياد ستون هاي سنگي هر يك كه طول زيادي به چشم مي خورد ما را به ياد معماري تمدن مصر
مي اندازد . در واقع ريزه كاري تزئيني پايه ستوتنها و سرستونهاي تخت جمشيد نيز نمايان است و همچنين بدن كشيده و شياردار ستونها مسلما ارتباط تمدن معماري يونانيان ايونيايي ساكن اسيا صغير را به ياد مي آرود.

هنر اشكانيان

گاه هنر ايران دست خوش دگرگونيهاي مي گردد كه مي توان به يكي از آن اشاره كنيم عامل اين تعميرات را مي توان نفوذ هنر فاتحان و اعتقادات و آداب و رسوم انان دانست . وقتي كه اسكندر مقدوني بر ايران سلطه يافت از آيين خود دست نكشيد و ناگريز براي پرستش خدايان خود دست به ساختن معابد زدند و خدايان خود را در آنجا قرار دادند و اين اولين گامي است . براي آشنايي و ارتباط ايرانيان با هنريونان از نزديك بود كه در اين جا به نمونه از آن اشاره مي كنيم .

آثار دينور در نزديكي كرمانشاه چنان نزديك به معابد آتنا و اريميتس است كه بسياري از مجسمه و ستون و سرستونها بدست آمده است كه سبك يونان و خاص سبك آنان بود . در تمدت اشكانيان تأثيرات زيادي از هنر يونان به چشم مي خورد از جمله سكه هاي اشكاني كه آثار يونان را مي بينيم كه به ان لقب يونان دوست داده اند . بعد از روي كار آمدن شاپور براي پيروزي خود نقش برجسته بزرگي به ديوار سنگي كوه خواجه كه يك اثر از خود به جاي گرفت كه مي توان در اين صحنه پيروزي كه اولين بار پيكره سازان روم باستان در آثار خود به كار برده اند يك آميزش عناصر هنري روم و خاورميانه را در كاخ شاپور واقع در تيسفون نزديك بابل مشاهده كرد .

در مورد سنت ساخت ظروف سفالين نقشدار دوام يافته كوزه گر ( گيان ) كه نسبت به سبكهاي كهن وفادار مانده بود براي اشكانيان و تزينات ظروف خود به جستجوي نمونه هاي جديد ادامه داد در بخش شمال شرق فلات چيزي معادل آنگونه ظروف مشاهده نشده است . در حصار نزديك افغان تغيير سبك پديد آمده و ناهنجاري وجود داشته در هر استقرار اسكان جديد از تعداد ظروف گلي كاسته مي شود و ظروف هاي سياه يا خاكستري تيره جاي آن را مي گيرد . اين ظروف از لحاظ شكل و رنگ در فلات ايران كاملاً بيگانه مي نمايد . بخش مركزي ايران از نفوذ خارجي مصون نماند در سيالك خانه هاي متعلق به پايان دوره عصر سوم متروك گرديد . قشر ضخيمي از خاكستر كه روي آنها را پوشانده نشان مي دهد كه خانه هاي مزبور طعمه آتش شده است در اين دوران ظرفهاي نقش دار جاي خود را به ظروف قرمز و خاكستري يكدست مي دهد .

هنري لوكاس در كتاب خود ذكر كرده . ظروف سفالي كه از لحاظ شكل شاهري شبيه ظرفهايي است كه در آخر هزاره چهارم در شوش شناخته شده است . مهر كلوخي جاي خود را به مهر استوانه اي داده و اين خود نشانه قطبي بر ورود خط لوحه هاي خاكستري است در خصوصياتي كه به عمل آمده همراه با اشياء مزبور لوحهايي يافت شده كه به خط اپلامي مقدم تحرير يرافته است . به نظر مي رسيرد كه نفوذ كند و صلح جويانهمردمي كه ظروف سفالين سياه رنگ به كار مي برند ، در شمال شرقي ايران ساكن بوده اند . با ظهور تمدن كه خط ايلاممي را بهمراه آورده و حكايتگر همه علام غلبه خشونت آميزي است اختلاف بسيار داشته است . قوم اخير تمدني و اسيالك وارد كرد كه بدون شك عاليتر و غني تر بسيار شرقي تر بود و اين خود نتيجه اي آميزش فرهنگ بومي يا فرهنگ بين النهرين است كه طي قرنهاي پيشين در شوش صورت گرفته بود . آثار شوش و سيالك و وحدت نام فرهنگ سيالك يا تمدن شوش اميخته شد .

جنگهايي كه در تمدن سيالك صورت گرفت باعث تغييراتي در كاخ و ساختمانهاي فرعي و شايد يك معبد و محله هاي سكونت شده كه به تقليد از ساختمانهاي سلطنتي آشور و كمابيش به همان وضع . شهرهاي محكم ايران را با ديوارهاي دوگانه و سه گانه تغيير يافت و به جاي آن برجهايي با پايه هاي سنگي ساخته شد .

سيالك تنها نقطه اي از فلات است كه بيش از عمر هخامنشي مدارك كتبي به دست آمده است . اين امر استعمال خط را در ايران ثابت مي كند . هرچند كه اين خط درشتهاي جنوبي اختراع شده و كاملاً وابسته به خط تمدن بين النهرين بوده است . تنها در اثر توسعه تمدن فرهنگ و متعاقب فتوحات سياسي بود كه خط وارد فلات ايران شد .

هنري لوكاس يادآور مي شود : « در آغاز هزاره سوم بيش از اسلام مراكز مختلف ايران تابع تأثيراتي بود كه از نواحي خارج از فلات ايران وارد مي گردد . مي توان گفت سراسر تمدن ايران از لحاظ تمدن و خط مديون شمال غربي ايران است . حتي كوزه سازي فاخر كه در بين النهرين توسعه يافت كه از مراكز ايران مثل سيالك و حصار اقتباس كرده بودند:

چنانكه ديديم ايران شاهزاده انتقال افكار و نهضت ملل بود از دوران ماقبل تاريخ به بعد مي باشد . اين وضع مهم به عنوان واسطه و ميانجي شرق و غرب حفظ كرد .

هلن گاردنر در كتاب خود مي آورد كه در هنر ايران به قدري از سرچشمه هاي گوناگون آشور و برستان متأثر بوده است كه برخي از هنرشناسان آن را به عنوان هنري آشكار التفاطي يعني مشق از هنرهاي ديگر و فاقد اصالت دروني انتقاد كرده اند . البته بررسي سطحي هنر ايران احتمالاً نتيجه اي جدا از اين به بار نمي آورد . سبك كاخ خاي ايراني از معماري بين النهرين و پيكره هاي نگهبان از اصل آشوري گرفته شده اند .

با اين همه شيوه كه در هنر ايران باستان در هم آميخته اند اين عناصر گوناگون يك مجموعه واحدي را بوجود آورد كه كاملاً تازگي دارد ! ما هنر ايراني با وجود اينكه تأثيرپذير از تمدن هاي ديگر بوده مثل شياره دار كرده ستونها از شيوه يوناني ولي ستونهاي ايراني چيزي نيست كه انها از ساير ستون هاي مصري با يوناني اشتباه بگيريم ، هلن گارديز توضيح مي دهد ايرانيان براي ستايشي از دستاوردهاي نظامي و سياسي خويش و جاودانه كردن انها نه فقط ويژگي هاي و سجايايي از فرهنگهاي بيگانه و مغلوبي را در نظرشان به اين كار كمك مي كرد اقتباس مي كردند ، بلكه از سرزمين هاي مغلوب به همراه خود صنعتگراني آمدند كه بتوانند اين طرحهاي بلندپروازانه را تحقق بخشند در يك كتبه ساختماني كه از شوش بدست آمدهن است . از ايوانيان – سارديان – مادها – مصريان – بابليان در جمع كارگراني كه كاخ را ساختند آراستند نام برده مي شوند . اما اين گروه مخلوط با زمينه فرهنگي و هنري بسيار متنوعش به هدايت استادان صاحب نظر ايراني سبكي نوين آفريد كه تماماً براي بيان و نمايشي بلند پروازيهاي پادشاهان ايران مناسب بود.

آنچه كار هنرمندان اعصار اعصار مختلف را به هم پيوند مي دهد پيوند تشابه كلي است كه در روشهاي آنان براي بيان مفهوم خود به كار مي گيرد باتوجه هم آميزي اساطير و باورهاي مذهبي و تأثيرات متقابل فرهنگي هرگونه تشابه مضموني در آثار هنري مربوط به زمانها و مكانهاي مختلف پذيرفته مي شود .